فیلم گرگ وال استریت | هنر متقاعد سازی جردن بلفورت با دیالوگ های تاثیر گذار

هنر متقاعد سازی جردن بلفورت با دیالوگ های تاثیر گذار در فیلم گرگ والستریت
هنر متقاعد سازی جردن بلفورت با دیالوگ های تاثیر گذار در فیلم گرگ والستریت

خلاصه از فیلم گرگ وال استریت

گرگ وال استریت (The Wolf of Wall Street) یک فیلم آمریکایی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی است
فیلم نامه فیلم گرگ وال استریت بر اساس زندگی جردن بلفورت نوشته شده است
در سال ۱۹۸۷، بلفورت به عنوان کارگزار بورس وال استریت مشغول به کار می‌شود.
او در بورس والستریت به این باور می رسد که هدف یک کارگزار فقط بدست آوردن پول هست
و برای یک کارگزار مهم نیست که چه کسی سود می کند یا ضرر
او باید همیشه زیر مجموعه های خود را برای خرید و فروش حریص نگه دارد و در هر خرید و فروش تنها به فکر
بدست آوردن کمیسیون خود باشد .
او شیفته فرهنگ کارگزاران بورس می شود فرهنگی که در آن مصرف مواد مخدر و تمایلات جنسی بیداد می کند زمانی که در کارگزاری بورس والستریت در حال اوج گرفتن بود دوشنبه سیاه (بزرگ‌ترین رکود بازار سهام در طی یک روز در تاریخ آمریکا) اتفاق می افتد و او مجبور می شود شغل خود را از دست دهد.
او که به تکنیک های حرفه ای متقاعد سازی افراد آگاه بود توسط چند نفر از دوستانش اقدام به تاسیس شرکت Stratton Oakmont می کند که در این شرکت با تاکتیک و شگردهایی اقدام به کلاه برداری می کند.
در فیلم گرگ وال استریت نشان می دهد که جردن بلفورد با یک مقاله در فوربز یک شبه مشهور می شود و صدها جوان بلند پرواز برای استخدام به شرکت او سرازیر می شوند
جردن روز به روز پولدارتر می شود و با عرضه اولیه استیو مدن، بصورت غیر قانونی میلیون دلار به جیب می زند
این موضوع باعث می شود FBI فعالیت آنها را زیر ذره بین ببرد
برای اینکه جردن بتواند FBI را دور بزند پول ها را بصورت قاچاق توسط یک بانکدار سویسی در یک حساب بانکی که متعلق به خاله همسرش می باشد به سویس انتقال می دهد و…
از این بهتر نمی توانستم فیلم گرگ وال استریت را خراب (spoil) کنم بهتر است فیلم را به صورت کامل تماشا کنید
در این مطلب دیالوگهایی را از فیلم گرگ والستریت را گلچین کرده ام
که می تواند هنر ظریف متقاعد سازی را نشان دهد
فیلم گرگ والستریت می تواند یک کلاس درسی جذاب برای عزیزانی باشد که به هنر فروش علاقه مند هستند .

چگونه مک کاناهی باورهای جردن بلفورت را تغییر داد؟!

در سکانسی بسیار تاثیر گذار یک پیشکسوت بازار بورس چنان دنیای باورها ونگرش های جردن بلفورت را به دنیای والستریت تغییر می دهد که گویا جردن مثل فیلم ماتریکس از مورفی تقاضای قرص قرمز را کرده است
اگر به فیلم بدون سانسور گرگ والستریت نگاهی بیاندازید همین یک سکانس چنان باورهای جردن را تغییر می دهد
که او را از انسانی پاک به گرگی فریبکار تبدیل می کند
در این سکانس، پیشکسوت بازار بورس از یک تکنیک حرفه ای فروش استفاده می کند
او متوجه می شود که جردن شیفته بازار بورس والستریت شده است و تشنه موفقیت سریع است
در سکانس قبل از این دیالوگ او توانسته است تا حدودی خود را الگوی جردن نماید
حال برای اینکه بتواند برای همیشه او را به عنوان کارگزار حرفه ای در بازار وحشی والستریت نگه دارد
باید باورهای او را به چالش بکشد و آنها را با باورهایی جایگزین کند که تا آن موقع خط قرمز های جردن می باشد تکنیک جایگزین کردن باور جدید و اثبات آن ودردهای ناشی از این مسیر و ارایه درمان هایی که خط قرمز جردن بودند و صد البته استفاده از زبان بدن در این سکانس واقعاً زیباست
حتی در یک ویدئو کوتاه با عنوان (حقایق گرگ والستریت) به این موضوع پی بردم که حرکت ضربه به سینه یکی از متدهای هنرپیشه فیلم (مک کاناهی) برای گرم کردن صدایش می باشد که بدون اینکه در فیلم نامه قید شده باشد و بصورت خودجوش توسط مک کاناهی انجام می شود
وقتی دی کاپریو در این سکگانس به پشت سرش نگاه می کند
می خواهد ببیند که آیا این حرکت مورد تایید مارتین اسکورسیزی می باشد و وقتی این تایید را دریافت می کند
ایفای نقشش را ادامه میدهد.
این سکانس (قسمت کوتاه از فیلم ) را با هم ببینیم .

چگونه جردن بلفورت نگرش یک کارمند فروش را تغییر داد ؟!

همیشه درآمد و کسب پول بیشتر یک محرک پرقدرت است
جردن بلفورت در والستریت یاد گرفته بود که با پول مردم چگونه برای خودش عشق و حال کند
یک ماشین کلاسیک با رنگ خاص لیمویی می تواند کنجکاوی هر همسایه ای را به دنبال داشته باشد
و ایجاد توجه و برانگیختن حس کنجکاوی اولین گام در فروش است
در این سکانس شریک اصلی جردن پیدا می شود
تکنیکی که همیشه در فانل های فروش تکرار می شود : ادعا بهمراه اثبات ادعا
شریک جردن حال کیش و مات شده است و باید در چالشی که خودش ایجاد کرده است
خودش را به جردن اثبات کند این سکانس را در ویدئو زیر می توانید تماشا کنید
این سکانس (قسمت کوتاه از فیلم ) را با هم ببینیم .

چگونه جردن بلفورت یک تیم از پخمه ها را متقاعد به همکاری کرد ؟!

در این سکانس جردن بلفورت تصمیم گرفته است افرادی را متقاعد کند،
که زمینه کاری این افراد، فروش مواد می باشد آنها ادعا دارند که فروشنده های حرفه ای هستند
ولی سناریویی که جردن برای آنها در نظر گرفته است فروش اوراق برگه صورتی بورس می باشد
محصولی کاملاً متفاوت از آنچه آنها فکرش را می کنند و هیچ تخصصی در این زمینه ندارند
به نظر جردن بین آن پخمه ها، فقط یک نفر هست که فروشنده حرفه ای هست و می تواند هر چیزی را بفروشد
او تکنیک عرضه و تقاضا را عنوان می کند و در کنار آن ایجاد نیاز برای خرید سهام را اصلی ترین رکن آن می داند
ولی به نظر شما چرا چنین تیمی را انتخاب کرده است ؟
چرا سراغ افراد فارغ التحصیل دانشگاهی نرفته است ؟
این سکانس شاید خیلی کوتاه هست ولی اگر فیلم را کامل تماشا کنید خواهید دید که یک رهبر کاربلد
از تیم پخمه ها فروشنده هایی حرفه ای خلق می کند که حاضرند هر کاری را برای رهبرشان انجام دهند
این سکانس (قسمت کوتاه از فیلم ) را با هم ببینیم .

چگونه همسر اول جردن بلفورت با ایجاد یک چالش ذهنی مسبب ثروتمند شدنش شد ؟!

همسر اول جردن زنی فداکار ، مهربان و دارای هوش هیجانی بسیار بالایی هست
این سکانس از فیلم باعث می شود جردن تصمیمی بزرگ بگیرد
چرا که همسرش او را به انجام یک چالش دعوت می کند
این یکی از تکنیک های حرفه ای فروش است که بتوانید یک چالش را در ذهن مخاطب بکارید و او را مجبور به انجامش کنید
اگر بخواهم تصویری از این تکنیک برایتان بدهم به این صورت هست که
باید مخاطب را تا قله ای که دوست دارد بالا برود، هدایت کنید و سپس در نوک قله با ول کردن دستانتان قدرت ریسک او را به چالش بکشید
این سکانس باعث می شود که جردن به فکر تاسیس Stratton Oakmont بیفتد
فرمول ایجاد چالش خیلی ساده است ولی باید خیلی تمرین کرد تا سریعاً و به موقع استفاده کرد :
شما باید یک حقیقت را بیان کنید که می دانید مخاطب حتماً آن را در ضمیر ناخودآگاهش قبول دارد
در مرحله دوم باید آن باور را به چالش بکشید و به مخاطب فرصت ریسک دادن بدهید
این سکانس (قسمت کوتاه از فیلم ) را با هم ببینیم .

چگونه جردن، توانست ناومی را به برقراری یک رابطه ناسالم متقاعد سازد؟!

این سکانس بسیار جالب هست چرا که نشان می دهد روابط جنسی که یکی از 8 دیزایر ذهنی انسان هست
می تواند همیشه یک پاشنه آشیل باشد
نمی خواهم به بعد روانشناسی و موضوع خیانت بپردازم
فقط می خواهم یکی از ظرافت های متقاعد سازی را نشان دهم که می تواند در روابط زناشویی خیلی بکارتان آید
در این سکانس جردن نشان می دهد که چگونه می تواند با یک تعریف یونیک ناومی را متقاعد سازد
تعاریف یونیک یکی از شگردهای رهبران و انسانهای حرفه ای در ارتباط سازی می باشد
یک تعریف و تحسین یونیک چنان می تواند در ضمیر ناخودآگاه افراد حک شود
که اگر سال ها هم آن فرد شما را نبیند هیچوقت شما را از یاد نخواهد برد
در این سکانس شما می بینید که جردن چگونه این تعریف و تحسین یونیک را در حق ناومی انجام می دهد
و اگر فیلم بدون سانسور گرگ والستریت را مشاهده نمایید خواهید دید که یک مکالمه برای جردن بلفورت کافی بود
تا فرصت ریسک کردن را در ناومی ایجاد کند
هرچند عوامل متعددی در دیزایر های ذهنی افراد در انجام یک اتفاق تاثیر گذار است
ولی این تعریف یونیک آن هم بصورت آنی از جردن بلفورت بیانگر هوش هیجانی بالای این فرد است
این سکانس (قسمت کوتاه از فیلم ) را با هم ببینیم .

توانایی جردن بلورت در متقاعد سازی همزمان یک تیم 100 نفره

این سکانس واقعاً یکی از سکانس های بی نظیری است که قدرت رهبران فروش را به تصویر می کشد
جردن و تیمش قرار است یک کلاهبرداری بزرگ در بازار بورس را به مرحله اجرا بگذارند
این سناریو را جردن بلفورت و دوستان نزدیکش طرح ریزی کرده اند
حال چگونه می تواند یک تیم صد نفری را وادار به انجام کاری نماید که منع قانونی دارد
در این سکانس به وضوح نشان می دهد که جنس دیالوگ های دنیای تولید با دنیای فروش تفاوت های بنیادی دارد
فردی که خود محصول کفش های زنانه را تولید کرده است و به قول جردن یکی از نوابغ دیزاین می باشد
نمی تواند محصولش را برای دلالان بورس پرزنت و ارایه نماید
حتی در این سکانس یکی از دلالان بورس که میان سال هست
کفش استیو مدن را یک کفش برای زن های چاق می داند
ولی جردن با آنکه هیچ اطلاعاتی از طراحی محصول ندارد از زاویه ای متفاوت وارد می شود
او می داند اولین قدم در فروش این است که فروشنده بتواند خودش را بفروشد
او از تکنیک اتصال به آینده استفاده می کند
انسان تنها موجودی است که می توانید، به او آینده ای که هنوز برایش اتفاق نیوفتاده را بفروشید
این اصل اساسی هست که انسان ها را به فکر سرمایه گذاری می اندازد
به خاطر قبول این اصل هست که شما در بورس ،طلا ،دلار،ارز و…سرمایه گذاری می کنید
به امید اینکه در آینده سود خواهید کرد
این تکنیک در فروش که اتصال احساسی به آینده هست را جردن در این سکانس، 2 بار استفاده می کند
جردن در مرحله اول خود استیو مدن را با این تکنیک به دلالان بورس می فروشد
و سپس آینده خود دلالان بورس را به خودشان می فروشد
واقعاً تلفیق تکنیک های زبان بدن با جملات احساسی و اثابت های به موقع
و بازی محشر دی کاپریو در این سکانس بی نظیر است .
این سکانس (قسمت کوتاه از فیلم ) را با هم ببینیم .

راز موفقیت جردن بلفورت در پولدار شدن چه بود ؟!

ما همیشه در حال معامله کردن ، فروش و بازاریابی هستیم
مهم نیست که محصول فیزیکی را می فروشیم یا اعتقادات و باورهایمان
وقتی نمی توانیم همسر ، فرزند ، پدر ، مادر ، همکارمان یا کارکنانمان را متقاعد کنیم
یعنی ضعف در فروش داریم
جردن بلفورت بیشتر از اینکه بر روی معاملات بورس متمرکز شود بر روی هنر و ظرافت های فروش متمرکز بود .
مطمئناً اگر هنر روانشناسی فروش در دانشگاه ها توسط اساتید مجرب تدریس شود
و از این تکنیک ها برای هایپ یا فریب افراد استفاده نشود
دنیای آرام تر و زیباتری را تجربه خواهیم کرد
سکانس پایانی نشانگر این موضوع هست
این سکانس (قسمت کوتاه از فیلم ) را با هم ببینیم .

تماشای کامل فیلم گرگ وال استریت با سانسور

اگر علاقه مند هستید که فیلم کامل گرگ والستریت را ببینید کافیه پلی کنید و لذت ببرید

اگر وارد بازار ارز دیجیتال نشده اید و وسوسه یک شبه پولدار شدن شما را به فنا نداده است کلیک فرمایید

تا وسوسه یک شبه پولدار شدن ، سرمایه شما را به فنا نداده است